نابينا‌هايي كه دنيا را تكان دادند + عکس
سایت خبرهای جدید ایران
جديدترين خبرهای ورزشی، اقتصادی، پزشکی و حوادث از اقصی نقاط ایران و جهان

برترین ها: خودت مي‌داني كه با همه فرق مي‌كني. براي تو كه نمي‌بيني، دويدن مثل بچه‌هاي ديگر و بدون هيچ ترسي، يك آرزو مي‌شود. براي تو كه نمي‌شنوي، ورود به دنياي موسيقي، يك فكر محال به نظر مي‌رسد و براي تو كه راه نمي‌روي، نگاه ديگران وقتي كه روي چرخ‌هاي يك ويلچر نشسته‌اي، آزاردهنده‌ترين نوع توجه به نظر مي‌رسد. خب... حالا 2 راه وجود دارد اولي، اگر خودت را در اتاقت حبس كني كه هيچ كدام از اين اتفاقات آزاردهنده نمي‌افتد اما راه ديگري هم هست؛ اگر خودت را باور كني، مي‌تواني با وجود كاستي‌هاي كوچك جسمي،‌ دنيا را تكان بدهي مثل نابينايي كه نقاش شد و در تاريخ ماند يا موسيقي‌دانان ماندگاري كه بي‌نياز از بينايي و تنها با كمك حس‌شان در تاريخ هنر ماندگار شدند. اگر اين ادعاها را باور نمي‌كني، بهتر است ادامه متن را بخواني و با تاثيرگذارترين نابيناها جهان آشنا شوي.

 

اولين زن نابينا و ناشنوايي كه به كالج راه يافت

هلن كلر (۲۷ ژوئن ۱۸۸۰- يكم ژوئن ۱۹۶۸)


بيماري مننژيت زندگي هلن كلر را تغيير داد. زماني كه او يك سال و نيم داشت، اين بيماري بينايي و شنوايي هلن را از او گرفت و باعث شد كه او براي سال‌هاي طولاني، قدرت برقراري هيچ ارتباطي با دنياي خارج را نداشته باشد. محدوديت‌هاي جسمي باعث مي‌شد ديگران توانايي ارتباط برقرار كردن با او را نداشته باشند و البته خودش هم با مقاومت شديد در برابر كساني كه براي آموزش به خانه‌شان مي‌آمدند، آن‌ها را فراري مي‌داد و در برابر كسي كه مي‌خواست او را ادب كند، خودش را به زمين مي‌انداخت و از حنجره‌اش صداهاي گوشخراشي درمي‌آورد كه غيرقابل تحمل بود؛ بزرگ‌ترين حربه‌اش هم اين بود كه سر خود را به شدت به زمين مي‌‌كوبيد و وقتي كار به اينجا مي‌‌رسيد كه او را به حال خود رها مي‌‌كردند تا هر كاري كه دلش مي‌‌خواهد بكند. شايد چنين اتفاقي مي‌توانست براي يك كودك معمولي پايان زندگي باشد اما هلن كلر تسليم سرنوشتش نشد.

پدر و مادرش كه روزهاي سختي را در كنار اين كودك سركش مي‌گذراندند، با «الكساندر گراهام بل» - كه آموزگار ناشنوايان بود- تماس گرفتند اما گراهام بل با ديدن هلن، او را ستايش كرد و به نبوغش پي برد. به پيشنهاد او، هلن را با آموزگار جواني به نام «آنا سوليوان» آشنا كردند كه او هم بينايي نسبتا كمي داشت. سوليوان اولين كسي بود كه توانست يك راه ارتباطي ميان هلن و دنياي بيرون برقرار كند. هلن سركش با تلاش معلم جديدش رام شد. او نشانه‌هايي را كف دست هلن فشار مي‌داد و هلن هم در كمال تعجب ديگران، نشانه‌ها را درك مي‌كرد و سرانجام هم به كمك همين معلم، به يكي از مشهورترين زنان جهان تبديل شد.

هلن كلر به كالج «رانكليف» رفت و با كمك سوليوان كه سخنراني‌ها را روي كف دستش نشان مي‌‌داد، توانست مدرك خود را بگيرد. به گزارش
برترین ها هلن در خانواده ثروتمندي به دنيا آمد و توانايي كمك گرفتن از بهترين معلم و استعداد ذاتي خودش باعث شد كه او نخستين نابينا و ناشنوايي باشد كه به عنوان دانشجوي برجسته از كالج فارغ‌التحصيل شده است.

در سال 1952 ميلادي، مدال طلاي موسسه ملي علوم اجتماعي به او داده شد. در سال 1953 ميلادي هم مراسم بزرگداشتي در دانشگاه «سوربون» فرانسه براي او برپا شد و در سال 1964 ميلادي بالاترين نشانه گراميداشت كشوري ايالت متحده يعني مدال آزادي رياست جمهوري، از طرف رئيس جمهور وقت، «جانسون» به هلن كلر داده شد.

هلن كلر كه كتاب‌ها و مقالات بسياري در مورد افرادي كه مانند او محدوديت‌هاي جسمي داشتند نوشته است، بنيادها و انجمن‌هايي را هم از خود به يادگار گذاشته كه هدف آن‌ها پايان بخشيدن به مشكل نابينايي است. به ياد او كه يكي از توانمندترين معلولان جهان بوده، جايزه‌ هلن به كساني داده مي‌‌شود كه زندگي‌شان را وقف پژوهش در موضوع نابينايي مي‌كنند.

 

نقاشي كه بهترين اثرش را در نابينايي كشيد

كلود مونه (۱۴ نوامبر ۱۸۴۰- 5 دسامبر ۱۹۲۶)


بيشتر از 60 سال بدون هيچ نقصي نقاشي كرد و توانست به عنوان بنيانگذار نقاشي امپرسيونيست فرانسوي شناخته شود اما از سال ۱۹۰۷ آرام‌آرام بينايي‌اش را از دست داد. به گزارش برترین ها حتي در شرايطي كه وضعيت بينايي‌اش هرروز بد‌تر مي‌شد، هيچ وقت از نقاشي كردن دست نكشيد. براي او كه چند دهه با چشماني باز نقاشي كرده بود، نابينايي دليل ترك حرفه‌‌اش نشد و در پايان زندگي‌اش و در حالي كه كاملا نابينا شده بود، يكي از مشهور‌ترين آثار خود با عنوان «نيلوفرهاي آبي» را نقاشي كرد.گرچه پدرش دوست داشت كه او مانند ديگر اعضاي خانواده‌شان مغازه‌اي داشته باشد، اما او به دبيرستان هنر لوهاور رفت. در سال‌هاي ابتداي كارش، با زغال تصاويري مي‌كشيد و آن‌ها را به قيمت 10 يا 20 فرانك مي‌فروخت. اولين معلم او در زمينه نقاشي ژاك فرانسوا اوشار از شاگردان نقاش معروف ژاك لويي داويد بود.

كلود مونه از همان آغاز كارش به شهرت نرسيد و موفقيت چشم‌گيري پيدا نكرد. او از آن دسته هنرمنداني نبود كه در همان كودكي بدرخشد و تفاوت قابل توجهي با كودكان ديگر داشته باشد. انگار او به يك جرقه نياز داشت تا فعاليت‌هاي هنري‌اش دگرگون شود و نامش در تاريخ هنر ماندگار شود. اين جرقه بالاخره به زندگي او هم رسيد. در سال‌هاي 7-1856 تحولي در فعاليت‌هاي او آغاز شد. در اين سال نقاشي به نام «اوژن بودن» الهام بخش او شد و نقاشي رنگ و روغن را به مونه آموخت. بودن تكنيك‌هاي نقاشي در فضاي باز را هم به مونه آموخت و كمك كرد تا اين نقاش معمولي يكي از تاثير‌گذار‌ترين نقاشان جهان شود و نامش در كنار هنرمندان بزرگ ماندگار شود.

 

برنده نابيناي جايزه 40ميليون كپي

آندري بوچلي (تولد: ۲۲ سپتامبر ۱۹۵۸)

او هم يك نابيناي مادرزاد نبود اما حادثه‌اي كه در يك بازي فوتبال برايش پيش آمد باعث شد در ۱۲ سالگي نابينا شود. با وجود تسلط به پيانو، فلوت و ساكسيفون در مدرسه نابينايان ادامه تحصيل داد و نه تنها در موسيقي، بلكه در تحصيلاتش هم موفق شد.

به گزارش برترین ها

او كه مدرك دكتراي حقوق را هم از آن خود كرده بود، در 40 سالگي توانست 2 جايزه بهترين خواننده ايتاليايي و بهترين راوي موسيقي كلاسيك از جشنواره موسيقي جهان در مونت‌كارلو را به دست آورد. بعد از ششمين آلبومش، تور‌هايي برگزار كرد و همينطور در كنسرت‌هاي خيريه شركت كرد. او نخستين خواننده كلاسيكي است كه رتبه اول تا سوم فهرست بهترين‌هاي كلاسيك را از آن خود كرده و در سال‌هاي فعاليتش هميشه در اوج مانده ‌است. اين خواننده محبوب و متفاوت، ترانه‌هاي بسياري را در كنار خوانندگان بزرگ جهان اجرا كرده است؛ خوانندگاني كه گرچه از بزرگان موسيقي جهان بوده‌اند اما بودن در كنار آندري بوچلي برايشان يك افتخار هنري محسوب مي‌شده است.



بوچلي در سال‌هاي فعاليتش به دعوت ملكه اليزابت، براي اجراي برنامه در جشن هنر سالانه سلطنتي شركت كرد و همچنين يك جايزه ويژه براي فروش جهاني بيش از 40ميليون كپي به او تعلق گرفته ‌است.

چشم نداشت، ولي از گوش‌ها و انگشت‌هايش بهترين استفاده را كرد

استيو واندر (تولد: ۱۳ مي‌۱۹۵۰ ميلادي)


«استيولند هاردِوي جودكينز» معروف به  «استيوي واندر» چند هفته زودتر از آن‌چه انتظار مي‌رفت، به دنيا آمد. به گزارش برترین ها اين تولد زود هنگام باعث شد كه او روزهاي اول زندگي‌اش را زير دستگاه مراقبت بگذراند و به دليل تنفس اكسيژن زياد در آن روز‌ها، بينايي‌اش را براي هميشه از دست داد. به اين ترتيب او بدون آن‌كه با يك نقص مادرزادي متولد شود، به دنياي معلولان راه پيدا كرد.

انگار استيوي واندر تنها براي متولد شدن عجله نداشت چراكه او مهارت‌هاي ديگري را هم خيلي زودتر از كودكان ديگر به دست آورد. او زودتر از آنچه كه از يك كودك انتظار مي‌رفت، به موسيقي گرايش پيدا كرد و به «كودك‌خارق‌العاده» مشهور شد. استيوي اولين آلبومش را در 12سالگي منتشر كرد و در 21سالگي توانست كمپاني تهيه و توليد موسيقي خودش را راه‌اندازي كند.

او كه يكي از محبوب‌ترين خوانندگان سياه پوست است، تنها مديون صداي گرم و خارق‌العاده‌اش نيست بلكه اجراي نوعي از موسيقي عامه‌پسند هم باعث شده كه استيو يك خانه جهاني و هميشه محبوب باشد.

استيوي واندر يكي از پرافتخارترين موسيقي‌دانان پاپ در نيمه دوم قرن بيستم است و تا به امروز 22 جايزه گرمي، يك جايزه يك عمر دست‌آورد گرمي و يك اسكار بهترين ترانه را دريافت كرده است و البته بيشتر از 30 ترانه‌ راه يافته به جمع 10 ترانه برتر روز را داشته است. او تا به‌حال 10آهنگ به‌عنوان شماره يك پرفروش‌ترين‌هاي موسيقي «پاپ» و 20 آهنگ به عنوان شماره يك پرفروش‌ترين‌هاي «آر‌اند‌بي» داشته است.

واندر تنها در دنياي صحنه مشهور نيست، بلكه محبوبيتش در ميان سياهان و ديگر ملت‌ها باعث شد او در سوم مي‌‌سال 2009 ‌در «روز بين‌المللي افراد معلول» به عنوان «پيك صلح سازمان ملل» منتصب شود. او همچنين براي تشويق تغييرات و ابداعات براي كمك به معلولان «جوايز بينايي واندر»  را تاسيس كرده است. به اين ترتيب او نه تنها يك هنرمند محبوب و جهاني شد، بلكه با فعاليت‌هاي انسان‌دوستانه‌اي از اين دست به عنوان يك چهره اجتماعي هم شناخته شد.

استيوي كسي نبود كه به خاطر نقص جسمي‌اش خانه‌نشين شود. او نابينا شدنش را هم‌ هديه‌‌اي از جانب خدا دانسته و معتقد است اين اتفاق باعث شده تا او حس‌هاي ديگرش، از جمله حس شنوايي‌اش را تقويت كند. او كه هميشه يكي از منتقدان تبعيض‌نژادي بوده، جايزه‌ اسكارش را هم به «نلسون ماندلا» تقديم كرده است.

خالق خط و كتاب‌هاي نابينايان

لوئيس بريل (4 ژانويه ۱۸۰۹- 6ژانويه ۱۸۵۲)


لويس بريل، كودك سالمي بود كه در 3سالگي در اثر حادثه‌اي سلامتش را از دست داد. حتي بعد از درمان و معالجه، او نتوانست بينايي چشم چپش را به دست بياورد. مدتي بعد پيش‌بيني پزشكان هم درست از آب درآمد و او به دليل نفوذ عفونت به چشم راستش در ۴ سالگي بينايي‌اش را كاملا از دست داد.

با وجود اين‌كه بريل از خانواده مرفهي نبود و به خاطر حادثه دوران كودكي‌اش نابينا هم شده بود ‌اما به مدرسه رفت. به گزارش
برترین ها تنها راه ارتباطي او با معلمش شنيدن صدا بود چراكه او قادر به خواندن و نوشتن نبود و در زماني كه مشغول تحصيل بود،‌ هيچ امكانات خاصي براي كودكان نابينا وجود نداشت. با اين وجود او سرودها و اشعار را به خوبي حفظ مي‌كرد اما اين‌كه نمي‌توانست پابه‌پاي ساير همكلاسي‌هايش درس بخواند، مشكلي بود كه او هم مانند هر كودك ديگري به سختي با آن كنار مي‌آمد.

پدر لوئيس در نامه‌اي خطاب به يكي از موسسات خيريه، اوضاع و احوال خود و پسرش را براي آنان نوشت و علاقه فرزندش به تحصيل را برايشان شرح داد. بعد از يك ماه، نامه‌اي از موسسه خيريه براي لوئيس آمد كه زندگي او را دگرگون كرد. اين موسسه نوشته بود كه مي‌خواهد هزينه تحصيل او در مدرسه شبانه‌روزي نابينايان در پاريس را تامين كند. براي لوئيس و با شرايط خانوادگي‌اي كه او داشت، تحصيل در چنين مدرسه‌اي يك افتخار و امتياز بزرگ محسوب مي‌شد و او هم توانست، قدر فرصتي كه در اختيارش قرار گرفته بود را به خوبي بداند.

در سال 1822 زماني كه لوئيس 13 ساله بود با سربازي به نام كارل باربير در مدرسه آَشنا شد. او شيوه نوشتن در شب را اختراع كرده بود كه با كمك ضربه‌هايي كه هر كدام مفهوم ويژه‌اي داشتند مي‌توانست از طريقش در شب‌ها ارتباط برقرار كند. اين اتفاق به انگيزه بريل براي اختراع خطش تبديل شد. لوئيس بريل موفق به اختراع زبان و خطي شد كه نابينايان ‌مي‌توانستند با يادگرفتنش، با انگشتان دست‌هاي‌شان مطالب كتاب‌ها و مقاله‌ها را به راحتي بخوانند و توسط قلمي مخصوص كه كاغذ را سوراخ مي‌كند، آنچه را كه مي‌خواهند بنويسند. اختراع بريل نقطه عطفي در دنياي نابينايان بود،‌ زيرا با كمك‌هاي او نابينايان هم توانستند به دنياي مكتوب وارد شوند و زندگي ‌تازه‌اي را تجربه كنند.

بريل در 18 سالگي نخستين كتابش را چاپ كرد. او شروع به نوشتن كتاب‌هايي به زبان كودكانه، به خط خود كرد و به اين ترتيب خط بريل را ميان كودكان نابينا رواج داد. بعدها او توانست با سعي و كوشش فراوان معلم آموزشگاه نابينايان شود و به تدريس و آموزش خط خود بپردازد.

او تنها به اختراع خط اكتفا نكرد بلكه به خط بريل خود، علائم مربوط به رياضيات و نت‌هاي موسيقي را هم اضافه كرد. هر چند الفباي بريل در زمان حيات لويي بريل به رسميت شناخته نشد اما او توانست در سال‌ها و ده‌هاي بعد از مرگش، به عنوان يكي از تاثير گذارترين نابينايان جهان شناخته شود.

منبع: bartarinha.ir


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط محمد لشگری
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 525
بازدید دیروز : 788
بازدید هفته : 1928
بازدید ماه : 4347
بازدید کل : 210646
تعداد مطالب : 404
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1